

به گزارش روابط عمومی واحد فراهم آوری اعضاء بیمارستان سینا، جوان بود و شاداب و لبخند روی لبانش محو شدنی نبود سرش درد می کرد برای کارهای خیرخواهانه، اصلا انگار متولد شده بود که به دیگران کمک کند و همین مسئله باعث شده که عضوی از جمعیت هلال احمر باشد.
مینا، تعطیلات و تفریح و عید نمی شناخت هر جایی که کمکی از دستش برمی آمد همانجا بود. پنجشنبه ۳۱ مرداد سر کلاس آموزشی هلال احمر حاضر شد اما دردی بی امان در سرش می پیچید و با خود می اندیشید شاید از خستگی و یا کم خوابیدن باشد حتما چیز مهمی نیست اما درد هر آن رمقش را بیشتر و بیشتر می گرفت انگار تمام جانش می خواست از کاسه سرش بیرون بریزد هر دو دست را بر روی سرش گرفت، دیگر دنیا برایش تیر و تار شده بود بر زمین نشست.
دوستانش هم فهمیده بودند که او حال مساعدی ندارد رنگ به رو نداشت و در اولین اقدام با تماسی، خانواده او را مطلع کردند.
مادر مینا سراسیمه بود و با دیدن او، دستانش را بر بدن دخترکش حلق کرد و در حالی که اشک در چشمانش حلقه بسته بود بوسه ای بر پیشانی او نشاند و نجواکنان در گوش مینا گفت: خوب می شوی مادر، خوب می شوی عزیزکم
این درد بی امان دختر جوان را راهی بیمارستانی در شهر هشتگرد کرد اما دریغ از ثانیه ها و زمان که به سرعت می گذرد و دردی که وسعت می پذیرد و امکانات درمانی که گاه کمتر در دسترس است . مینا تا ظهر برای انجام یک سی تی اسکن در آنجا ماند اما جواب سی تی اسکن برای پزشکان آن مرکز قابل تشخیص نبود پس عکس سی تی اسکن او برای پزشکی در بیمارستان شهید مدنی ارسال شد.
تشخیص پزشک باور کردنی نبود، بیمار به دلیل پیچیدگی کلاف مغز دچار خونریزی مغزی شده و باید هر چه سریعتر تحت جراحی قرار گیرد.
ساعت ها سخت می گذشت پشت در اتاق عمل فقط سکوت بود و دلهره و انتظاری بی پایان و دستان لرزان مادری که رو به آسمان دراز است و أَمَّنْ يُجیب شده بود ورد زبانش تا دوبار دختر بالا بلندش را در آغوش کشد.
عمل به پایان رسید، پایان یک انتظاری سخت با جوابی سخت تر، او دیگر باز نخواهد گشت و مرگ مغزی پایان زندگی مینا مولایی را رقم زد.
ناگهان انگار تمام دنیا چرخید و چرخید و یکجا روی سر خانواده مولایی و دوستان مینا خراب شد. خط ممتد زندگی مینا آغاز شده بود او فقط به کمک دستگاه نفس می کشید که آن نیز تا چند روز آینده قطع می شود.
باورش سخت بود اما خانواده مولایی باید به یک سوال پاسخ می دادند و باید به یک تصمیم جامه عمل می پوشاندند.
او دیگر باز نخواهد گشت اما مینا عاشق زندگی و کمک کردن به دیگران بود و مادر هنوز رخت عروسی را بر تن دخترکش ندید بود، آروزهای مادر برای مینا یک به یک از جلوی چشمانش پر کشیدند و مادر به خود گفت مینای من دیگر باز نخواهد گشت اما زندگی جریان خواهد یافت.
خانواده مولایی تصمیم خود را برای اهدای عضو اعلام کردند و مینا مولایی در سن ۲۱ سالگی یکشنبه ۳ شهریورماه سال ۹۸ برای اهدای عضو راهی اتاق عمل بیمارستان سینا شد تا با اهدای قلب، کلیه ها و کبد، جان ۴ تن را نجات دهد و همچنان نیات خیرخواهانه خود را نیز با رفتنش برای دیگران داشته باشد.
بیمارستان سینا ضمن قدردانی از خانواده ایثارگر مولایی، درگذشت این عزیز سفر کرده را تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن مرحوم علودرجات الهی را مسئلت دارد.