

دختر ١٣ ساله به ٣ بیمار زندگی بخشید
[شهروند] اعضای بدن رقیه سیزده ساله پس از حادثهای مرگبار به چند بیمار نیازمند اهدا شد. این دختر پس از مسمومیت دچار مرگ مغزی شد.
روز بیستوهفتم آذرماه امسال برای خانواده زمانزاده روز بسیار تلخی بود. همان روزی که دختر سیزده ساله آنها دچار حادثهای تلخ شد. ظهر بود که رقیه از مدرسه به خانه بازگشت، آن روز زیاد رنگی به رخساره نداشت و مثل هر روز سرخوش نبود. وقتی مادر علت بیحال بودن رقیه را از او پرسید دخترک گفت امروز کمی حالم بد بود و دل درد داشتم.
اما ماجرا به اینجا ختم نشد و غروب همان روز بود که آن اتفاق ناگوار رخ داد. مادر رقیه میگوید چند ساعتی که گذشت دخترم حالش بدتر شد و حالت تهوع شدیدی گرفت. او را به بیمارستان امام سجاد شهریار بردیم. تا شب دخترم رقیه زیر سرم بود و پزشکان تشخیص دادند که او دچار مسمومیت شده. در همان بیمارستان از ما درخواست کردند که از سر رقیه عکس بگیریم. از این اتفاق خیلی نگران شدیم، اما وقتی شب به ما گفتند که میتوانیم او را به خانه ببریم خوشحال شدیم. رختخواب دخترم را پهن کردم و او خوابید. نمیدانم چه مدتی گذشت که دختر کوچکم مرا از خواب بیدار کرد و درحالیکه بسیار هراسان بود گفت رقیه دست و پایش سرد شده و تکان نمیخورد. با شنیدن این جملات سریع بلند شدم و خودم را به رقیه رساندم. دخترم رنگ به صورت نداشت و هرچه صدایش کردم هیچ پاسخی نداد. ابتدا به اورژانس زنگ زدم و درخواست کمک کردم، اما وقتی اورژانس دیر رسید پتو را دور دخترم پیچیدم و او را به درمانگاه محل بردم. همزمان با رسیدن ما اورژانس هم به درمانگاه رسید. در درمانگاه برای دخترم کاری نمیتوانستند، بکنند به همین علت او را به بیمارستان تأمین اجتماعی شهریار بردیم. وقتی پزشکان رقیه را معاینه کردند گفتند او را دیررساندهایم و دیگر کاری از دست هیچکس برنمیآید.
رقیه با رضایت خانواده به بیمارستان کوثر کرج منتقل شد. دو روز تمام پزشکان برای بازگرداندن او به زندگی تلاش کردند، اما ضریب هوشیاری پایین آمد. این یعنی دخترک خردسال دچار مرگ مغزی شده بود: «وقتی خبر مرگ مغزی او را شنیدم دنیا روی سرم خراب شد. نمیتوانستم باور کنم به همین سادگی دخترم را از دست دادهام. پزشکان گفتند او دچار مسمومیت دارویی شده و به همین علت مرگ مغزی شده است.» مادر رقیه که این روزها لباس عزای دخترش را پوشیده میگوید در بیمارستان ما را در جریان ماجرای اهدای اعضای بدن دخترم قرار دادند. با ماجرای اهدای عضو آشنا بودم. حدود دوسال پیش بود که یکی از اقواممان رضایت داد تا اعضای بدن فرزندش به بیماران نیازمند اهدا شود. اتفاقا همان روزی که مرگ مغزی رقیه را هم به ما گفتند همان فامیلمان تماس گرفت و گفت هرچه زودتر رضایت بدهید. او گفت من کمی دیر این کار را انجام دادم و متاسفانه قلب پسرم شرایط اهدا شدن را از دست داد و اگر کمی زودتر تصمیم نهایی را میگرفتم همین حالا قلب فرزندم در سینه یک جوان دیگر میتپید. هیچ مخالفتی نداشتم و از اینکه اعضای بدن دخترم میتواند جان تازهای به چند نفر ببخشد راضی بودم. همان موقع اعلام کردم هرکدام از اعضای بدن دخترم قابلیت اهدا دارد را اهدا میکنیم حتی حاضر بودم چشمان او را هم اهدا کنم. به این ترتیب با اعلام رضایت خانواده، رقیه سیزده ساله به بیمارستان سینای تهران منتقل شد تا اعضای بدن او به چند بیمار نیازمند اهدا شود. دکتر ساناز دهقانی، رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان سینای تهران در این باره میگوید با توجه به رضایت خانواده بیمار مرگ مغزی به اتاق عمل منتقل شد و با تلاش چند ساعته متخصصان کلیهها و کبد او به سه بیمار نیازمند اهدا شد.