گفتوگوی روزنامه همشهری با خواهر جانآفرین احسان دزیانیان
به گزارش روابط عمومی شبکه فراهم آوری اعضا و نسوج پیوندی دانشگاه علوم پزشکی تهران، به نقل از روزنامه همشهری آمده است: احسان سوار بر اسبش به نام الکساندر به تاخت میرفت که ناگهان حادثهای هولناک رخ داد؛ حادثهای که با مرگ جوان سوارکار و نجات چند بیمار نیازمند عضو پیوندی همراه شد.
این حادثه در یکی از روزهای شهریور در یکی از پیستهای سوار کاری در حوالی شهرستان شاهرود رخ داد.
آن روز احسان دزیانیان که تا حالا ۳ بار مقام قهرمانی در مسابقات اسبدوانی استانی را تجربه کرده بود، به همراه دوستانش اسبهایشان را برای تمرین به بیرون روستا بردند. لحظاتی بعد وقتی احسان با اسبش به نام الکساندر به تاخت میرفت، ناگهان از روی اسب سر خورد و به زمین افتاد. در این حین اسبی که عقبتر از آنها حرکت میکرد با احسان برخورد و به سرش ضربه وارد کرد. سوارکار ۳۹ ساله در جریان این حادثه به کما رفت و پس از انتقال به بیمارستان سریعا توسط رئیس بیمارستان امام حسین دکتر جعفر مطهری نسب تحت عمل جراحی قرار گرفت و بعد از عمل در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد.
وحیده دزیانیان خواهر احسان در گفت و گو با همشهری میگوید: عصر روز ۱۳ شهریورماه ۱۴۰۴ هنگام تمرین برای مسابقه این اتفاق برای احسان رخ داده است، وقتی برادرم به بیمارستان منتقل میشود، اعلام میکنند که دچار ضربه مغزی شده و با تلاش دکتر مطهرینسب از مرگ در آن لحظه نجات پیدا میکند و باید منتظر ماند، فردای آن روز حال برادرم رو به وخامت میرود چون ضربه آنقدر شدید بوده که حتی نجات احسان در آن لحظه، خود به نوعی میتوانسته یک معجزه باشد، شاید حکمت این معجزه چیز دیگری بوده است که فقط خدا میداند. پس از روزها بستری در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان امام حسین شاهرود در نهایت دکتر مطهرینسب با تایید سایر پزشکان مرگ مغزی احسان را به ما اعلام نمودند، لحظه سختی بود، لحظهای که باید تصمیم میگرفتم که پدر و برادر کوچکترم سجاد را مطلع سازم و از طرفی پیشنهاد اهدای اعضا را هم سرکار خانم خواجه از بیمارستان امام حسین با من مطرح کرده بودند، لحظه سختی که باید محکم میایستادم و داغ خود را فراموش میکردم و نقش مادری را که ۲۲ سال پیش از دست دادم ایفا میکردم، احساس را کنار میگذاشتم و عاقلانه تصمیم میگرفتم، شنیده بودم که احسان در زمان نوجوانیاش کارت اهدای عضو را گرفته است، اما این فقط در حد یک فرضیه بود، ولی میتوانست در راضی کردن پدر و برادر کوچکترم سجاد موثر باشد اما خدا را شکر پدر و برادر کوچکترمان سجاد مخالفتی نکردند و به تصمیم من احترام گذاشتند و برگه اهدای اعضا را به همراه من، امضا نمودند. با این تصمیم ما، احسان را سریعاً به بیمارستان سینای تهران منتقل نمودند، تا اقدامات بایسته در خصوص اهدای اعضا سریعا صورت پذیرد و در نهایت بعد از دو روز زحمت پزشکان، روح احسان از تنش جدا و اعضای بدنش جان چندین نفر را نجات داد. شاید حکمت آن معجزه این بود که ناجی جان چند انسان دیگر باشد. پیکر احسان پس از بازگشت به وطنش شاهرود ر روز سهشنبه ۱۴۰۴/۶/۲۵ به خاک سپرده شد.
ارسال به دوستان