مغز انسان یکی از پیچیده‌ترین خلقت‌های الهی است که همانند یک فرمانده با تجربه و آگاه به تمام مسائل پیرامونش، با دریافت کنش‌های محیط بیرون و درون، دستور فراکنش‌‌هایی مناسب با آن را صادر می‌کند.

 

مرگ مغزی چیست؟

مرگ مغزی وضعیتی از مرگ است که خون‌رسانی به مغز متوقف شده و اکسیژن‌رسانی به آن انجام نمی‌گیرد و همه‌ی اعمال و حواس فرد مختل می‌شود، در واقع مغز تمام کارکرد خود را از دست می‌دهد و دچار تخریب غیرقابل‌برگشت می‌گردد.

به دلیل تخریب کامل سلول‌ها در شرایط مرگ مغزی امکان بازگشت عملکرد سلول‌ها و بازگشت فرد به زندگی، به‌هیچ‌عنوان وجود ندارد؛ که این تفاوت اصلی مرگ مغزی با کما، زندگی نباتی و سایر حالت‌ها است.

امروزه با ارتقا علم به کمک داروها و دستگاههای پیشرفته‌ی تنفس مصنوعی می‌توان پس از وقوع مرگ مغزی، فعالیت قلب را تا مدتی کوتاه حفظ کرد تا به اعضای دیگر بدن اکسیژن‌رسانی کند. پس از سرآمدن این مدت کوتاه، قلب دیگر حتی با کمک داروها و دستگاه‌های مصنوعی هم قادر به ادامه‌ی فعالیت نیست و این تپش‌های خودبه‌خودی و مصنوعی قلب نیز از کار خواهد افتاد.

مغز انسان همانند یک فرمانده‌ی با تجربه و آگاه به تمام مسائل پیرامونش، با دریافت کنش‌های محیط بیرون و درون، دستور واکنش‌‌هایی مناسب با آن را صادر می‌کند. مغز خود از دو نیمکره‌ی به ظاهر هم شکل تشکیل یافته است. هر کدام از این قسمت‌ها مسئول یک فرآیند شناختی و یا عملکردی در انسان می‌باشند و اختلال در خون‌رسانی هر قسمت منجر به اختلال در قسمتی از عملکرد انسان می‌شود.

چهار رگ اصلی که از گردن وارد جمجمه می‌شوند و وظیفه خون‌رسانی به مغز و ساقه مغز را به عهده دارند. برخی موارد مانند ضربه به‌سر، خونریزی مغزی ناشی از پاره شدن عروق مغزی، تومورهای مغزی و … موجب بالا رفتن فشار داخل مغز شده و بدلیل غیر قابل گسترش بودن استخوان‌های جمجمه، فشار بالا، موجب بسته شدن عروق داخل مغز می‌شود. همانطور که قبلا نیز گفته شد این واقعه منجر به قطع خونرسانی به سلول‌های مغزی شده و کلیه سلول‌های مغز و ساقه مغز به طور کامل تخریب می‌گردند.

به عبارت دیگر اگر به هر دلیلی سلول‌های مغز و ساقه مغز تخریب شوند و تمامی فعالیت‌های مغزی و ساقه مغزی به‌طور همزمان و غیرقابل برگشت قطع شوند، فرد دچار مرگ مغزی می‌شود.

در قلب ما یک گره الکتریکی کوچک وجود دارد که این گره مسئول تولید الکتریسیته است. الکتریسیته به قلب منتقل می‌شود و برای قلب ضربان ایجاد می کند. به این ترتیب خون از قلب خارج می شود و به دیگر ارگان‌های بدن می‌رسد.

این گره علاوه بر تولید الکتریسیته می‌تواند برای مدت زمان 8 تا 10 دقیقه الکتریسیته را در خود نگه دارد، تنها خوراک این گره اکسیژن است که از ریه دریافت می‌شود. به محض این که به مغز ضربه وارد شد و از بین رفت، مرکز تنفس در ساقه مغز هم از بین می‌رود.

به عبارت دیگر به این گره کوچک در قلب اکسیژن نمی‌رسد تا بتواند الکتریسیته تولید کند. اما این گره می‌تواند برای مدت زمان 8 تا 10 دقیقه الکتریسیته را در خود نگه دارد. اگر در این مدت اورژانس خود را به بالین بیماری که تصادف کرده و بیهوش شده برساند و از دستگاه تنفس مصنوعی برای اکسیژن رسانی به بدن بیمار استفاده کند، این گره فریب می‌خورد و تصور می‌کند ریه همچنان اکسیژن موردنیازش را تامین می‌کند، بنابراین به ضربان ادامه می‌دهد. به همین علت بسیار مهم است که اورژانس خود را سریع به بیمار برساند.

اگر فردی تصادف کند و در نتیجه در کما برود، اگر اورژانس در مدت زمان 8 تا 10 دقیقه خود را به بیمار برساند و اکسیژن مصنوعی به بیمار رسانده شود، ضربان قلب برقرار می‌ماند، در حالی که ممکن است فرد دچار مرگ مغزی شده باشد.

فرد مبتلا به مرگ مغزی در واقع شخصی است که به ‌علت آسیب گسترده به مغز قادر به ایجاد ارتباط با محیط اطرافش نیست، نمی‌تواند صحبت کند، نمی‌بیند و به تحریکات دردناک پاسخ نمی‌دهد. چنین فردی قادر به تنفس خودبه‌خودی هم نیست. فرد مبتلا به مرگ مغزی، با وجود آن‌ که ضربان قلب دارد، هیچ موج مغزی قابل ثبتی ندارد. ضربان قلب وی به کمک دستگاه تنفس مصنوعی و اقدامات نگهدارنده ادامه می‌یابد تا اعضای اهدایی جهت پیوند در شرایط مطلوب حفظ شوند. همانطور که گفته شد ضربان قلب به طور مصنوعی ادامه پیدا می کند و در نهایت تا 14 روز می‌توان ارگان‌های فرد مرگ مغزی را حفظ کرد. بعد از این مدت قلب می‌ایستد. این امکان وجود ندارد که بتوان فرد مرگ مغزی را مدت زمان طولانی‌تری با این روش زنده نگه داشت. تخریب ارگان‌ها در بدن با تولید سم همراه است، مغز تخریب شده و در نتیجه سم ترشح می‌کند که به روی گره قلب منتقل شده و آن را از کار می‌اندازد. این اتفاق در نهایت ممکن است 14 روز طول بکشد.

گاهی به علت قطع اکسیژن رسانی به مغز برای مثال خفگی یا ایست قلبی تنفسی بدون قطع خونرسانی همه سلول‌های مغز و ساقه مغز با هم تخریب شده و مرگ مغزی اتفاق می‌افتد. به دلیل تخریب کامل سلول‌ها در مرگ مغزی امکان بازگشت عملکرد سلول‌ها و بازگشت بیمار به زندگی، به هیچ عنوان وجود ندارد؛ که این تفاوت اصلی مرگ مغزی با کماست.

 

علل شایع مرگ مغزی کدامند؟

مرگ مغزی نوعی آسیب بدون‌‌بازگشت سلولی است که به دنبال عوامل متعددی ممکن است رخ دهد؛ مانند:

ضربه شدید به سر، تصادفات رانندگی، سقوط از ارتفاع، ضربه حین نزاع، غرق‌شدگی، مسمومیت‌ها، حوادث عروقی مغز، سکته مغزی خونریزی دهنده، لخته عروقی مغز، پارگی آنوریسم، تومورهای مغزی، عفونت‌های مغزی، خونریزی‌های داخلی مغز، ایست قلبی _ تنفسی و غیره یا تمامی وقایعی که اکسیژن‌رسانی و گردش خون در مغز را متوقف کند، منجر به تخریب همه‌ی سلول‌های مغز و ساقه مغز به‌طور کامل می‌شود.

 

مرگ مغزی چگونه رخ می‌دهد؟

هرگونه آسیب شدید به مغز می‌تواند باعث تورم مغز شود. در این شرایط چون مغز درون یک فضای بسته (استخوان جمجمه) است و جایی برای افزایش حجم ندارد، به‌اجبار به بخش‌های پایین‌تر (ساقه‌ی مغز) فشار می‌آورد که مسیر رگ‌های خونی را بسته و خون‌رسانی (تامین غذا و اکسیژن) به مغز را متوقف می‌کند. اگر به مدت 6 تا 8 دقیقه اکسیژن به مغز نرسد بافت مغز و ساقه‌ی مغز (که کنترل تنفس و ضربان قلب را بر عهده دارد) دچار تخریب غیرقابل‌برگشت شده و مرگ مغزی رخ می‌دهد. فرد مرگ مغزی هیچ‌گونه حس و احساسی ندارد (نه می‌بیند، نه می‌شنود و نه درد می‌کشد) و امکان بهبودی و بازگشت مرگ مغزی به‌هیچ‌عنوان وجود ندارد.

 

چرا در مرگ مغزی، بیمار تا مدتی دارای ضربان قلب و تنفس  می‌باشد؟

قلب تا زمانی که دارای اکسیژن‌رسانی باشد، به ضربان خود ادامه می‌دهد. در بیمار مرگ مغزی، دستگاه تنفس مصنوعی (ونتیلاتور) اکسیژن لازم را برای ضربان قلب فراهم خواهد کرد و پس از جدا کردن دستگاه از بیمار قلب هم از کار خواهد افتاد.

 

تفاوت مرگ مغزی با وضعیت‌های مشابه:

کما:

یک نوع اختلال در کارکرد مغز است که شخص دچار کاهش شدید سطح هوشیاری می‌شود و به هیچ تحریکی پاسخ نمی‌دهد.

کما به نوعی کاهش سطح هوشیاری اطلاق می‌شود که شخص به محرک‌های بیرونی و تحریک دردناک واکنشی نشان نمی‌دهد و یا واکنش بسیار ضعیف نشان می‌دهد و به نظر می‌رسد که فرد در  یک خواب طبیعی و معمولی به سر می‌برد. بیش از 50 % موارد ابتلا به کما مربوط به ضربه به سر و اختلال در سیستم مغزی می‌باشد.

کما به علت آسیب دیدن مغز به وجود می‌آید. دلایل مختلفی باعث آن می‌شود از جمله افت شدید فشار خون، مننژیت، کمای دیابتیک یا اورمیک، آسیب به سر، هیپوکسی و ...

 

تشخیص کما:

  • فرد نمی‌تواند ارتباط برقرار کند
  • چشم‌های بیمار بسته می‌باشد.
  • رفلکس‌های ساقه مغز از بین رفته است.
  • عدم پاسخی به محرک‌های دردناک، به جز حرکات رفلکس
  • اعضای بدن هیچ حرکت ارادی و غیر ارادی ندارند (حرکات رفلکسی بدن)
  • تنفس نامنظم

 

آیا کما احتمال برگشت دارد؟

کما، یک وضعیت اورژانسی بسیار جدی است و با توجه به ناحیه و محل و میزان آسیب مغز فرد، ماندن در این حالت بین چند روز تا چندین سال متغیر می‌باشد. در بیمار کمایی احتمال بهبودی وجود دارد و ممکن است پس از روزها، ماه‌ها یا حتی سال‌‌ها بیهوشی، برخی عملکردهای مغز بازگردد.

 

زندگی نباتی:

 در این وضعیت که تقریباً همیشه به دنبال کما رخ می‌دهد فقط اختلال عملکرد یا تخریب قشر مغز ایجاد می‌شود، در این مورد با بیماری روبرو هستیم، در حالت زندگی نباتی فرد نفس می‌کشد، فشار خون طبیعی دارد، اما قادر به پاسخ به محرک‌های محیطی نیست و هیچ عملکرد ذهنی و شناختی ندارد و با محیط اطراف خود هیچ ارتباطی برقرار نمی‌کند، در واقع دارای هیچ‌گونه حرکت و ادراکی نمی‌باشد. بیمار نیاز به دستگاه تنفس مصنوعی ندارد و ممکن است سال‌ها در این حالت باقی بماند و سپس به حیات مجدد باز گردد.

سه معیار اصلی جهت تشخیص زندگی نباتی که در سال 1994 طرح شد نشان داد که این افراد دچار حس فقدان آگاهی از خود یا محیط، عدم تعامل با دیگران یا عدم درک می‌باشند. این افراد هیچ نشانه ای از عملکرد قشر مغز را نشان نمی‌دهند.

 تفاوت اصلی بین "کما" و " زندگی نباتی" این است که در زندگی نباتی گاهی چشم‌های فرد باز است و حتی به نظر می‌رسد "بیدار" هستند. آنها ممکن است قسمت‌هایی از بدن خود را حرکت دهند، اما این حرکات ارادی نیست.

 

فردی که در حالت "زندگی نباتی" قرار دارد، ممکن است:

  • چشمان خود را باز کند
  • در فواصل منظم از خواب بیدار شود و یا بخوابد
  • رفلکس‌هایی مانند چشمک زدن یا عقب کشیدن دست در صورت فشار شدید، داشته باشد.
  • توانایی تنظیم ضربان قلب و تنفس خود را بدون کمک را داشته باشد.

 

علت ایجاد "زندگی نباتی":

در صورت کمبود اکسیژن در مغز به علت ضربه یا مسمومیت عملکرد مغز متوقف می‌شود و تنها ساقه مغز به فعالیت خود ادامه دهد، در این حالت فرد دچار حالت "زندگی نباتی" می‌شود. در چنین وضعیتی فرد خودآگاهی و توانایی ارتباط با محیط اطراف را از دست می‌دهد، اما عملکرد قلب و سیستم تنفس همچنان ادامه می‌یابد.

اما این فرد هیچ واکنش معناداری از قبیل دنبال کردن یک شی با چشم یا پاسخ به صدا نشان نمی‌دهد. آنها همچنین هیچ نشانه‌ای از تجربه احساسات را ندارند.

اگر تشخیص داده شود فردی در حالت "زندگی نباتی" است، بهبودی بسیار بعید است اما غیرممکن نیست.

باید توجه داشت که: زندگی نباتی، با مرگ مغزی کاملا متفاوت است.

 

انسان قفل‌شده:

اگر در یک بیمار، فقط خون‌رسانی ساقه‌ی مغز مختل شود و قشر مغز سالم بماند با بیماری روبرو هستیم که فاقد هرگونه حرکت است (به‌جز تعدادی از حرکات چشم که الیاف آن از خارج از ساقه‌ی مغز به‌طرف قشر مغز حرکت می‌کند) و دارای تنفس نیز نمی‌باشد ولی قدرت ادراک کامل دارد. به این عارضه سندرم قفل‌شدگی اطلاق می‌شود. بیمار فاقد هرگونه حرکتی می‌باشد، تنفس ندارد ولی تمامی اتفاقات پیرامون خود را درک می‌کند و با حرکات چشم‌، می‌تواند به سوالات، پاسخ بلی یا خیر بدهد. این بیماران به علت عدم توانایی در تنفس باید دارای دستگاه تنفس مصنوعی باشند و شاید سال‌ها به این حالت باقی بمانند.

 

آیا از ظاهر فرد می‌توان فهمید که او دچار مرگ مغزی شده است؟

خیر، فردی که دچار مرگ مغزی شده، مانند کسی است که در خوابی عمیقی فرو رفته است. ریه‌هایش به کمک دستگاه تنفس مصنوعی (ونتیلاتور) از هوا پر می‌شوند، قلبش به سبب اکسیژن‌رسانی دارای ضربان است و حتی پوست او گرم و به رنگ صورتی می‌باشد.

 

آیا فرد به دنبال مرگ مغزی درد را احساس می‌کند؟

خیر. پس از وقوع مرگ مغزی، در انسان هیچ‌گونه احساس درد و اندوهی وجود نخواهد داشت.

 

آیا مواردی از مرگ مغزی بوده است که بهبود یافته باشند؟

خیر، امکان بهبودی و بازگشت بیمار مرگ مغزی به‌هیچ‌عنوان وجود ندارد. مواردی که شنیده‌اید فرد دچار مرگ مغزی شده و سپس بهبود یافته است، در واقع مرگ مغزی نبوده است. این بیماران در کمای عمیق بوده ولی نزدیکان آن‌ها و یا حتی گاهی برخی از پزشکان و پرستارانی که درباره تفاوت مرگ مغزی و کما اطلاعات کافی ندارند چنین برداشت نادرستی کرده‌اند.

 


 

متن مورد نظر خود را جستجو کنید
متن مورد نظر خود را جستجو کنید
تنظیمات پس زمینه