از جانبازی تا جانآفرین
گفتوگوی روزنامه همشهری با فرزند جانباز جانآفرین امیر خوشنام

ساعت ۱۱ شب، آخرین روز فروردین امسال، امیر خوشنام، ۶۱ ساله دچار وضعیت بحرانی شد و به بیمارستان منتقل شد. آن شب بعد از صرف شام، او بر اثر فشار بالا حالش بد شد. همسرش بلافاصله اورژانس را خبر کرد و تلفنی به دخترش اطلاع داد. بعد از انتقال به بیمارستان، پزشکان به خانوادهاش اطلاع دادند که او سکته مغزی کرده است.
مینا خوشنام دختر مرد ۶۱ ساله، در گفت و گو به همشهری میگوید: ۴ ماه پیش وقتی عمویم از دنیا رفت، پدرم دچار اولین سکته مغزی شد. او را به بیمارستان بردیم و حالش خیلی زود خوب شد و به خانه باز گشت. این بار نیز وقتی مادرم شبانه با ما تماس گرفت، ما فکر کردیم مانند دفعه پیش حالش زود خوب میشود. ابتدا او را به بیمارستان امام حسین بردند و تا صبح آنجا بود. اما فردا به بیمارستان رجایی منتقل شد. در آنجا به ما گفتند که پزشکان گفتند که سطح هوشیاری پدرم به شدت پایین آمده است و او مرگ مغزی شده است و او دیگر بر نمیگردد و ما میتوانیم اعضای بدنش را اهدا کنیم.
این دختر داغدار با گریه میافزاید: وقتی کمیسیون پزشکی تشکیل شد و بعد از بررسی پرونده و نتایج آزمایشات، مرگ مغزی پدرم اعلام شد و این یعنی او هرگز به زندگی بازنخواهد گشت. این اتفاق شوک بزرگی برای من بود. وقتی پزشکان درخواست کردند تا برای اهدای اعضای بدن او رضایت دهیم، نمیدانستم که پدرم از من راضی خواهد بود یا نه؟ اهدای عضو یک عزیز از دست رفته بسیار سخت است.
وی میگوید: لحظات بسیار دردناکی را با مادرم سپری کردیم و در نهایت هر دو راضی شدیم تا اعضای پدرم اهدا شود. با همه غم و اندوهی که داشتیم برگههای اهدای عضو را امضا کردیم و اجازه دادیم که اعضای بدن پدرم برای نجات جان بیماران نیازمند اهدا شود.
او میافزاید: پدرم جانباز ۲۵ درصد بود، یک نیسان داشت و با آن کار میکرد و همیشه به دنبال روزی حلال بود. از دست دادن چنین پدری برایم بسیار سخت است. من فکر میکنم که پدرم نیز راضی به این کار بود. نجات دادن جان آدمها با اهدای عضو پدرم کمترین کاری بود که میتوانستم برایش انجام دهم.
خوشنام ادامه میدهد: ما از بیمارستان نپرسیدیم که کدام اعضای پدرم اهدا شد، اما اینکه فرصتی شد برای افرادی که زندگی دوباره داشته باشند، دل ما را آرام میکند.
ارسال به دوستان